اصطلاحات روزمره، عامیانه و پرکاربرد زبان انگلیسی همراه با معنی فارسی و مثال برای یادگیری بهتر
Try one’s luck
شانس را امتحان کردن
مثال:
A: Are you well _ prepared for the university entrance exam?
الف: برای امتحان ورودی دانشگاه خوب آماده هستی؟
B: Not really but I want to try my luck.
ب: راستش نه ولی می خواهم شانسم را امتحان کنم.
اصطلاحات پر کاربرد زبان انگلیسی با معنی فارسی و مثال
Have nerves of steel
اعصاب پولادین داشتن (اعصاب قوی داشتن)
مثال:
A: I can’t figure out how john can keep his cool in difficult situations.
الف: سر در نمیاورم جان چطور می تواند در موقعیت های دشوار خونسردیش را حفظ کند.
B: Yeah. He never loses his temper. He has nerves of steel.
ب: آره. هیچ وقت از کوره در نمی رود. اعصابش از فولاد است.
اصطلاحات کاربردی و روزمره زبان انگلیسی با معنی فارسی همراه با مثال
Keep something under your hat
چیزی را از دیگران مخفی نگه داشتن - در دل خود نگه داشتن
مثال:
You should keep the news under your hat.
تو باید این خبر را از دیگران مخفی نگه داری.
اصطلاحات روزمره زبان انگلیسی :
Be in somebody's shoes
به جای کسی بودن
مثال:
If I were in your shoes = If i were you = اگر جای تو بودم
I wish I were in your shoes = I wish I were you = ای کاش جای تو بودم